یست و زن ستیز گوناز است که قابل تعمیم به کلیت جریان نیز می باشد. از نظر این گفتمان هیچ چیز دیگری جز عصبیت قومی در جهان هستی معنا و اولویت ندارد. حتی انسان
و انسانیت نیز به کناری گذاشته می شود و سعی بر آن است که تنها از زاویه تنگ قومیت و قبیله به جهان هستی نگریسته شود. این نوع از جهان بینی نه تنها در جهان امروز جایگاهی ندارد بلکه به جرات می توان گفت اصولا متعلق به این جهان نیز نیست. جهان مدرن با مفاهیمی چون شهروندی(در مقابل قومیت و
قبیله)، دولت مدرن(در مقابل دولت ستیزی)، تساوی حقوق زن و مرد (در مقابل گفتار مردسالارانه قومیت گرایان)، صلح و امنیت(در مقابل خشو